[Love has collapsed deep inside the closet of our hearts]
By Adila Azin Nazari
Published 8 March 2022
فرو پاشید از هم عشق در پستوی دلها مان
و از هم متلاشی شد تکاپو در سراپا مان
خدا را خوانده، فریادش زدیم و ناله سر دادیم
خدا اما چه مفهوم غریبی...!
آنکه تنها مان...
تناقضهاست در انگیزهی پاکیزگیهاشان-
و روح عاصیان و ماجراجویان تر-دامان
به روی شانهها سنگینی پاپوشهامان است
و لنگان میبریم آوارگی را سمت فردا مان
به سر بردیم تا پایان "ممکن" اصل "شاید" را
و حالا نیز با خود ذهنِ که درگیر "آیا" مان...
همهمان خانههای در گُسَل... واماندهایم ات را
وطن! انبار باروتی که آخر ماندهای وا مان!
کتاب و پنجره! ای شعرهای ناتمامی که...!
و ای هرچیز زیبایی که حالا مانده در جا مان!
خداحافظ
«خدا حافظ گل لاله
خدا حافظ پرستوها» ۱
عادله آذین
Love has collapsed deep inside the closet of our hearts
And striving has disintegrated all around our body
We called upon God, bawling and complaining
God, but what a strange meaning!
The one who left us alone...
There are contradictions in their purity motives
And the souls of lasting guilty and adventurers
The weight of our shoes are on our shoulders
And we are stumbling, carrying displacement towards our future
We have carried "possible" in reality "maybe” to the end
And now we are carrying the mind which is full of questions
We all left our houses in cracks
Homeland! The gunpowder depository is the last thing which is left behind!
Book and window! Oh, unfinished poems which...!
And oh everything beautiful which is left behind!
Goodbye!
Goodbye rose flowers
Goodbye swallow!