من زنم!

 

من محکوم‌به سکوتم

خندیدن جرم است

تعلیم و کار بهر من نیست

قانون مردانه است

آرزو هایم را باید دفن کنم.

 

اینجا! 

آزادی واژه نا آشناست

شلاق و حجاب است

تا در قفس ام بگذارد.

 

گاهی!

 مرا می فروشد

 چون لباس 

چون حیوان

چون سنگ و خاک

 

اما

من در دل تاریکی بدنبال چراغ ام

 به افق های روشن می نگرم

هنوزم قامت آرزو هایم بلند است

از میان دیو های مست خواهم گذشت

 پایدار خواهم ماند

 و تکثیر خواهم شد.

 


I'm a woman!

 

I am condemned to silence 

Laughing is a crime

Education and work are not my right 

The law is masculine 

I have to bury my wishes. 

 

Here! 

The word of freedom is unfamiliar

It is a whip and a hijab 

To put me in a cage.

 

Sometimes!

Sells me 

Like clothes 

Like the animal 

Like stone and soil

 

But I am looking for a light in the dark

I look at the bright horizons 

My dreams are still high

I will pass through drunken demons

I will stay stable 

And I will be multiplied.