[What a cruel world!]
By Tayyebe Gholami
Published 8 March 2022
عجب دنیای بی رحمی!
میان سینه ام کوهی ست از خاکستر که میسوزند در آن آرزوها
وطن بر باد رفت،پنهان شده آفتاب و ماهتابش پشت نقابی از سیاهی ها
فضا آکنده از سم و مصیبت های بی پایان
گروهی جاهل و احمق
به روی دوش انسان های بی فرجام
می ستانند جان نیلوفرها
ربوده خنده از دل ها
میان خنده های مست خود
میفشارند گلوی تبسم ها
گروهی هم تماشا چی،نظاره گر بر این حالت
نه افسوسی نه اندوهی،دلِ بی غم از این غوغا
چکاوک میزند فریاد
شقایق میکند ناله
چه گل هایی که پرپر شد
برای دیو خودکامه
عجب دنیای بی رحمی!
قسم بر آه مادر که این دنیا زننده است
و بیش از این اسباب خنده است
طیبه غلامی
What a cruel world!
Between my breasts is a mountain of ashes burning in those desires
The homeland is devastated, the sun and the moon are hidden behind a mask of blacks
The space is full of poison and endless calamities
A group ignorant and stupid
On the shoulders of endless human beings
They take the lives of Nailofar
Stolen laughter from the hearts
In his drunken laughter
They squeeze the throats of Tabsooms
A group is watching, watching this situation
Neither sorrow nor grief, the heart without sorrow from this commotion
Chakavak shouts
The anemone moans
What flowers that are broken
For an authoritarian demon. What a cruel world!
I swear on groans of mother that this world is disgusting
And more than that it is a cause for laughter